سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/2/23
8:5 عصر

به امید باران

نوشته سین شین

بسم الله

سلام علیکم

شاید این چند پسته که نه اغلب اوقات خیلی انتقاد کردم و شما رو هم خسته کرده باشم.

البته حلالیتی ندارم که از محضرتون بطلبم. چون یک: می توانستید نخوانید دو: واقعیت ها را گفتم و اگر دغدغه ات قد بدهد تو هم باید به همین دردها مبتلا باشی.

اما به هر جهت اگر شما هم خسته نشده باشی خودم از گفتن خسته شده ام . مگر یکی دوتا ست که بگویی و خلاص.

تازه این همه را هم که بگوییم . فلسفه اش چیست؟  می گوییم که فرجی شود و مشکل حل گردد؟ یا فقط می گوییم که جزو به روز شدگان باشیم؟

خلاصه با آنکه خود را از جان سخت های روزگار می دانم ولی نمی دانم این خستگی از همان سیکل خمودگی و نشاط طبیعی آدمی منشا گرفته و بعد که به قول روان نشناس ها وارد قله ی سیکل شدم حالم می شود مثل اولش؟ یا اینکه رخنه ی شیشه خورده های شیطانک ها  در ایمان است که اثرش را اینطور نشانه می کند.

روزی چند بار از قلبت خواسته باشی محض گل روی خودش هم شده رویت را زمین نندازد و کمی دیگر بتپد، ترا کفایت می کند تا به حماقت خودت مطمئن شوی؟   و بعد دوباره یاد آن پیامک ناشناس بیفتی که: هر روز و هر شام بگو : من بالاخره در راه حسین جانم را خواهم داد ... و آن لرزش همیشگی که هیچ وقت حالش برایت عادی نمی شود سراغت بیاید و آمپر انرژیت بچسباند و قدم هایت را تند تر کنی و نسیم را در تب زمین حس کنی و با خودت بگویی «بزن بریم رفیق خدا با ماست»

خلاصه خسته ایم  ولی نه خسته تر از علی

شکسته ایم ولی نه شکسته تر از فاطمه

 شقه شقه شدیم اما نه پاره پاره تر از علی اکبر

 اسمان دلمان بدجوری رعدو برقیست ولی این فقط به درد روز پرستار می خورد تا به زینب و دلش هم فکر کنیم

... بغضمان خیلی بزرگ شده و از حنجره مان میزند اما ...

خلاصه که دلمان باران می خواهد که شر شر ببارد و صدایش در گوش همه بپیچد که : انا المهدی

ول یباز هم  او خودش از ما بیشتر منتظر باران است

پس قلب کلنگی ام منتی نداری که سرم بگذاری برای خودت و برای باران بزن

............................................................
تتمه نوشت : وقتی حرف هایت نمی خواهند در قالب جملات شیک در بیایند تو چکاره ای که مجبورشان کنی.

- اقا ما نمی تونیم از زینب(سلام الله علیها) بنویسم حرفیه؟

............................................................

اللهم عجل لولیک الفرج