سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/1/11
10:21 عصر

ضد حال نوروزی

نوشته سین شین

بسم الله 
سلام علیکم
دو تا لوستر خریدیم یک میلیون، یخچالمونم شد دو میلیون و خورده ای . بچه ها دیگه خسته شده بودن از اون وضع....
یه دست مبل آبرومند بخوای بخری می شه 10 میلیون از کجا بیاریم...
فلانی رو دیدی
نگاه اون اخوی و نوع لباس اون خواهر
مغزم که داشت می پکید اوضاع معدمم چندان جالبناک نبود
...........................................................................
من و سفر چه حرفا
من و صله ی ارحام خدا نکنه
انقدر غیبت و حرف مردمو شندین کار هر کسی نیست واقعا این کتابه چی هست که رکوردها رو توش ثبت می کنن. باید یه رکوردم به اسم ما بزنن
خیلی ظلم بود بعد اون همه معنویت و حال باحال یهو بیافتی وسط آدمایی که شیرینی و نقل مجلسشون گناهو غیبت مردم و مسخرگیه
آی خدا
آی خدا
تازه همه اینا به کنار بدترش این که حرفاتو اصلا تو کتشونم نره . مثل جن زده ها نگاتم کنن
مردمی که خود رو به خواب زدند و اونقدر این نقشو جدی بازی کردن که خودشونم باورشون شده که خوابنننننن
محرم و نامحرم که اصلا معنی نداره
امل با اون قیافه ی عمل نکردت
کم کم داشت دماغم به نظرم خیلی بزرو و تو آفساید می رفت. کم کم داشت توجیهاتی برای حرفای شنیده و گفته پیدا می کردممممم
آخ خدا دست درد نکنه آزاد شدم
مثل بختک افتاده بود به جونم اینم شد مسافرت
انقدر اصرار به موندن کردن که دیگه خجالت می کشیدم بگم
دلم برای همون چند نفری که نحکوم به موندن و اون طور زندگی کردن بودن خیلی گرفت. یکی اشک تو چشاش جمع شد. اون یکی گفت بیشتر این ورا بیاید.
با این حال کندم و اومدم
کاش می شد همیشه و هر وقت لازم داری بتونی جلو وپلاستو جمع کنی و بری
یه چند روزی خاکی بشی و برگردی
............
تتمه نوشت: اللهم ثبتنی علی دینک ما احییتنی
......................................................
اللهم عجل لولیک الفرج