سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/3/3
6:16 عصر

زخم های نشمرده! (به مناسبت سوم خرداد)

نوشته سین شین

بسم رب الشهداء

...................................................................................................................................

هر چند وقت یک بار یک نفر پیدا می شود که مدعی پیرو ی ازخط شهداست. پیرو خط امام رحمت الله علیه است. چند تا کلمه عربی با لهجه مثلا غلیظ بلغور می کند و تا دلش می خواد شهید شهید می کند و  در برابر آدمهای ساده لوحی که هنوز هم این دست موجودات را نشناخته اند بازی در می آورد و به ریششان می خندد.

هر چند وقت توی یک سالن بزرگ چند نفر نا شناس جمع می شوند و برای کبوتر های 8 سال شجاعت و ایثار بزرگداشت و یادبود می گیرند.....

هر چند وقت یکی از کتابهای  زندگینامه شهداء بیرون می یاد که مثلا بنیاد شهیدهم بیکار نیست.........

و بنده عین هر بارش گلاب به رویتان حال ..... پیدا می کنم.و به اینکه یه عده چقدر روی مبارکشان از سنگ پا زیباترست حسادت می نمایم.چقدر ماها مردم گوگوری مگوری ای هستیم که هر نوکیسه ای به خودش اجازه می دهد با این قبیل برنامه ها که برای بچه های مهدکودک هم جالب نیست  مدتها سرمان را گرم کند.

((این قسمت برای انکه ادامه نفس کشیدن ممکن باقی بماند سانسورمی شود اما حذف نمی شود: 

خواستم بگویم( البته در نهایت تواضع و ارادت)بگویم : برادرا و خواهرای گرام موجود در بنیاد شهید ،امور جانبازان و ایثارگران و بقیه موسساتی که به اسم شهدا و بازماندگان جنگ ارتزاق می فرمایید اگر یک لحظه از.... دست بکشید و سرتان را بالا بیاورید می بینید که احتمالا (و البته از روی مشغولیت زیاد )خانواده های دیگری که دست بر قضا بسیار به شما نزدیک هم هستند  جایگزین خانواده شهدا  و جانبازان شده اند و باز هم دست بر قضا دودستی به سفره خانواده های شهید چسبیده اند( این رفتار در گونه ای دیگر از جانوران به نام  زالو  هم دیده شده است) و لپ های مبارکشان را همزمان (  برای سرعت بخشیدن به موضوع در عصر سرعت) پر و خالی می نمایند.))

خواستم بگویم:

چند بار شده است که به آنها که یادگاران سال های حماسه و جنگند سری بزنید؟ در بلاد کفر هم برای آنان که در جنگ ها کشته می شوند سالگرد و بزرگ داشت می گیرند .علاوه بر این ها چند دقیقه ای هم سکوت می کنند!! اینکه شما برای شهیدی بزرگداشت بگیرید که شق القمر نیست  تازه با کافرها برابر شده اید . خانواده شهدا و جانباز ها چه احتیاجی به این قرتی بازی های شما دارند در حالیکه هر شب از فکر روز بعد خواب به چشمشان نمی آید . وقتی آنقدر عرصه را برشان تنگ کرده اید که حتی از اینکه بگویند از بازماندگان جنگند واهمه دارند. وقتی آنقدر نامردی و حق خوری می شود که خود شهید باید برای تهیه مسکن به خواب هم رزمش بیاید و بگوید فرزندان من سرپناه ندارند آن وقت تو این جا نشسته ای حق الناس و حق الله می کنی؟......

همایش و کنفرانش را برای چه کسانی برگزار می کنید؟ برای آنانی که هر روز چندین بار مرگ را به چشم می بینند؟ آنانی که بی امکاناتی هر لحظه ترکش های تنشان را دردناکتر می کند؟ آنان که خانواده هایشان صورت هایشان را با سیلی سرخ نگه داشته اند؟ یا آنان که هر لحظه آلودگی فضای سالن های همایشتان نفسشان را تنگ تر می کند؟

چه کسانی را به این جشن ها  و میهمانی ها دعوت می کنید؟ لابد همسر شهید مدق که همسرش را ده سال به دوش کشید؟ یا همسر شهید سوری را که فرزندانش را با چنگ و دندان بزرگ کرده اما الان شرمنده رویشان است که هر سال آواره این خانه و آن خانه است؟یا خانواده جانبازی که در زندان های تان از او پذیرایی میکنید؟ شاید هم همان جانبازی را که گوشه خیابان دست فروشی می کرد و شهرداری برای شادی دل شهروندان باکلاس خودش و بساطش را با هم جمع کرد؟

نه برادر و خواهر محترم ! شما برای اینها مراسم نمی گیرید خانواده شهدا و جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان و بقیه بازماندگان 8 سال مردی و مردانگی هنوز هستند و همیشه و همیشه بزرگ هستند و به بزرگداشت هم احتیاجی ندارند...شما برای همان های که چند سطر بالاتر ذکر خیرشان شد همایش و نمایش و بزرگداشت و ... برگزار می کنید تا ساعتی  بیشتر از قبل همه چیز را فراموش کنند و بعد آروغی از سر سیری نثارمان کنند و پی کار خود روند و شبی را بیشتر خوش گذرانده باشند.

 حق آن خانواده ای که فرزندش در کما بزرگ شد . مادری که 17 سال در کنار قبر فرزندش ماند . فرزندی که ده سال شب ها بیدار بود تا مطمئن شود پدرش یک روز دیگر در کنارش است را هیچ کس نمی تواند از آنها بگیرد و با حساب و کتاب های بازاری شما هم کم نمی شود.

  لازم نیست بگویم که شما خود بهتر می دانید ، حساب و کتاب خدا خیلی دقیق است و هیچ کس نمی تواند از حکومتش فرار کند.

نیاید آن روزی که خشک و تر به خاطر جفایی که در حق مردان مرد کردیم بسوزند که آن روز دیگر راه گریزی نیست.......

......................................................................................................................................................................

اگر داغ دل بود ما دیده ایم                                 اگر خون دل بود ما خورده ایم

اگر دل دلیل است آورده ایم                              اگر داغ شرط است ما برده ایم

....

گواهی بخواهید اینک گواه                                همین زخم هایی که نشمرده ایم

دلی سربلند و سری سر به زیر                       از این دست عمری به سر برده ایم

 

اللهم عجل لولیک الفرج


86/2/29
4:9 عصر

عروسی خوبان!

نوشته سین شین

هو الشاهد

.................................................................................................................................................

از یک ماه پیش طبق عادات خانم ها مبنی بر بیش از حد  جدی گرفتن مراسم عروسی و دامادی و پاتختی و کنار تختی در گیر آماده کردن اسباب و لوازم حضور در عروسی یکی از بستگان بودیم و تلاش های حقیر جهت کاستن از زرق و برق و ادا و اطوار خانم های مدعو تنها برای خودم مثمر ثمر بود!

به هر شکلی بود روز موعود فرا رسید و به اتفاق اعضای متشخص فامیل( البته تا اینجای قضیه) که همگی مدعی ایمان آن هم از مراتب بالای آن( فنا و لقا و ....) بودند عازم سفری معنوی شدیم.جناب مستدام داماد که دست بر قضا جزء جامعه پزشکان نیز می باشد برای کمتر شدن هزینه های کمر شکن مراسم عروسی در شهرستان جاجرود اقدام به برگزاری جشنی صمیمی کردند. و همه اعضای فامیل که اکثرا هم از شهرستان به تهران آمده بودند مجبور شدند یک سفر اجباری هم به شهر جاجرود بروند.بعد از یک ساعت ونیمی که در راه بودیم و با پرسش از 7-8 نفر از اهالی جاجرود مکان برپایی سور و سات را پیدا کرده و قدم رنجه کردیم و وارد ساختمانی شدیم .ساختمانی دو طبقه که برادران محترم در طبقه اول و نسوان محترم تر در طبقه بالا پذیرفته می شدند. ورودی خانم ها با یک پارچه حریر(به یاد دربهای بی کلاس سابق فاتحه ای قرائت کنید) از بقیه قسمت ها جدا می شد یک برادر محترمه ببخشید محترم جلوی پرده کشیک می دادند که مبادا پرده کنار برود.و خواهران با آن همه زرق و برق و قر و قمیش در دیده ی دیگران آیند.(حقیقتا کار این برادر یک فداکاری بزرگی بود و جا داشت سایر برادران از ایشان به خاطر تقبل مسئولیت خطیر چشم چرانی و  دید زدن نسوان محترمه سپاسگزاری می نمودند .کم نیست آدم 4 ساعت مدام یک کار تکراری خسته کننده را انجام دهد.)روبروی در مذکور در دیگری بود که به محل استقرار برادران مدعو باز بود....

برای نماز به انباری ای راهنمایی شدیم که از نعمت برق محروم بود  و گرد و غبار فراموشی به اندازه چند سانت روی زمین را پوشانده بود .سر راه ،خانمی با لباس محلی مسئول سرو چایی قند پهلو برای برادران دینی اش بود. با خوشبینی کودکانه و مظلومانه ای رفتیم و قاتی مهمان ها نشستیم.در 30 دقیقه اول یکی دو نفری از جماعت آقایان به سالن خانم ها رفت و آمد می فرمودند و نسوان گرام نیز به چشم برادر خودشان به آنها می نگریستند، تا وقتی که اطلاع داده شد از برادران کسی وارد خواهد شد! و بنده آنجا از استعدادم جهت تشخیص برادر از خواهر ناامید شدم.برادر، مطرب گرامی، وارد شده اسباب و لوازم طرب را مهیا فرمودند با این توضیح که آن ندایی که برای حفظ حجاب داده شده بود غیر از تعدادی محدود برای سایرین مفهومی نداشت . همه چیز بسیار گل و بلبل به نظر می آمد.....

بعد اینکه کارشناس محترمِ رِنگ و قرو قمیش ،به خروج از بخش بانوان رضایت داد. به طرفه العینی پرده های گوشمان با فرکانس تشدید شروع به نوسان کرد و نزدیک بود کلا متلاشی شویم که عطای عروسی را به لقایش بخشانیدیم و قبل از آنکه به شکل محترمانه ای ازمان بخواهند مراسم را ترک کنیم ........

اضافات:

1- فرصت کم است از همین حالا به فکر خرید اسباب و لوازم برای حضور در عروسی های احتمالی باشید.                                                               مجمع متر کنندگان مراکز خرید

2-  ممکن است لازم شود برای عروسی بخواهید به کره ماه سفر کنید پس فکر مینی بوس و آژانس و تاکسی را از سرتان بیرون نموده و در اسرع وقت یک فضا پیمای آخرین مدل تهیه کنید.                                                                             مجمع حفظ آبروی نداشته

3- وقتی وارد مراسم شدی دیگر راه برگشتی وجود ندارد .              مجمع معترضان به عمل آندو

4- وقتی وارد عروسی شدید همه برادر و خواهر تنی یکدیگر محسوب شده  و هیچ بنی بشری حق ندارد این قانون را زیر پا بگذارد .               مجمع دهن کجان به طرح مبارزه با بد حجابی

5- بدون کراوات راهتان را گم خواهید کرد.            مجمع افسار بندان سر کوچه

6- برای شادی روح پول های منتقل شده از جیبهایتان فاتحه ای ( در دلتان) بخوانید.

                                                                      اتحادیه لیس زنان  ته مانده جیب ها

 7- در حین مراسم می توانید از محل استقرارتان بیرون آمده البته با حفظ حال و هوا و  بدین ترتیب موجبات شادی دل اجناس مخالف را فراهم آورید.

                                                    مجمع داخل کنندگان سرور فی قلوب المومنین

8- در طول مراسم یک شخصیت می تواند (بسته به شرایط)چندین مدل تغییر رنگ دهد.

                                                                                   مجمع رنگین کمون

9- هیچ چیز نمی تواند خللی در پیگیری اهداف برگزار کنندگان جهت نزدیک کردن حضار به جهنم  ایجاد کند . این را مطمئن باشید.                                                    شرکت بیمه                     

10- خودتان پلیس خود باشید. چون پلیس ها شرایط عروسی را درک می کنند.

11- این مسایل حتی به مساله اختلاط  نزدیک هم نمی شود. و اصولا حجاب چیز مزخرفیست.                      روحانی نما

12و آخر اینکه یک خاک انداز جهت جمع کردن خورده شخصیت های زیر دست و پا ریخته بندگان مومن خدا نیازمندیم.                            نیازمندیها                                                                         


<      1   2