سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/12/22
11:12 صبح

مناسک گرایی فرهنگی در رسانه (2)

نوشته سین شین

بسم الله
سلام علیکم
در ادامه بحث قبلی این بار بنا دارم نظرات خودم(مهم است که بعدا کسی مدعی چیز دیگری نشود)را در مورد مصادیق مناسک گرایی در رسانه ها و علل و عوامل شکل گیری و همین طور مضرات ماندگاری آنها بیان کنم.
اگر چنانچه سن و سالتان قد بدهد به یاد دارید که سال های دهه 60 (از وقتی که ما توانستیم تلویزیون نگاه کنیم) علاوه بر اینکه تعداد شبکه ها کم بود (1 و 2) برنامه ها هم شبانه روزی نبود و مثلا شب و ساعاتی از وسط روز برنامه ای پخش نمی شد(برفک نشان می دادند). اگر برنامه های تلویزیونی و رادیویی و هیمن طور روزنامه های این دوره را با آن زمان مقایسه  کنید احتمالا درمی یابید که سطح صداقت و پایبندی به اصول انقلابی اسلامی در زسانه های آن زمان بسیار بیشتر از حالا بود. اگر چه به لحاظ کمی و کاربرد تکنینک های رسانه ای به اندازه ی حالا پیشرفته نبودند.
متاسفانه آنچه  امروز در رسانه ها می بینیم ، بیشتر از اینکه مبتنی بر واقعیت باشند خود جای واقعیت را گرفته اند . البته همه رسانه ها در همه جای دنیا به این معظل دچارند(که البته برای مشتریان رسانه این معظل است نه برای صاحب و سیاست گذار رسانه. چه بسا که برای مدیران رسانه  هدف هم باشد)چنانچه ما مدعی جامعه اسلامی هستیم همه چیزمان باید اسلامی باشد و از جمله آن رسانه است. یکی از ابزار قوی در پیشبرد اهداف رسانه ای به شکل غربی آن کلیشه سازی و هر چه بیشتر استفاده کردن از کلیشه ها و مناسک و شعائر است. با کاربرد کلیشه ها و تکرار آنها رسانه قادر است از مخاطب خود موجودی کودن و منفعل و فاقد خلاقیت بسازد. کلیشه ها موجب می شوند تا ذهن فرد قدرت خلاقیت و پا فرا گذاشتن از قالب ها را از دست داده و ذهنش کانالیزه شود. مثلا کسی که گمان می گند برنامه تلویزیونی یا رادیویی که باید برای فرضا سطح سنی جوان ساخته شود، بایستی در قالب یک مجری (یا 10 مجری ) و آهنگ و موسیقی باشد و هر بار هم یک نفر را به عنوان کارشناس دعوت کرد تا حرف بزند ... چنین طرز تلقی از برنامه رسانه های و استفاده بیش از اندازه از این قالب منتج به کلیشه ای شدنش گردیده و در نهایت به عنوان یک امر و قالبی که نمی توان از آن خارج شد و هر آنچه تولید می شود بایستی یک چنین قالبی داشته باشد در ذهن ها نهادینه می شود . بدتر آنکه چون این فکر در ذهن افراد متولی رسوب کرده، اگر هم بخواهند تغییری در آن بدهند در بهترین حالت تنها برخی بخشها ی آن را حذف می کنند یا مثلا جایشان را با هم عوض می کنند . مثلا در برنامه های رادیو جوان و امثالهم از فوتبالیست و بازیگر به عنوان کارشناس استفاده می شود و در برنامه های رادیو قرآن از روحانی و قاری قرآن ، در رادیو جوان و شبکه 5 از موسیقی های تند غربی(که به حمدالله اکثرا هم طربناک هستند) استفاده می شود و در رادیو معارف از آاهنگ های علیرضا افتخاری یا مثلا تواشیح هایی که 5 دقیقه به طور پیوسته ذکر سبحان الله می گویند استفاده می شود . از مصادیق دیگر همین چیزهای ریز و درشتی است که گوشه ی تلویزیون می بینید از پلاک و  پرچم و  اسامی ائمه گرفته تا دانه های برف و نقطه و غیره . من از شما سوال می کنم وقتی روز تولد یکی از معصومین که مصداق مبارزه با فساد فردی و اجتماعی بوده اند، رسانه ی ما فیلمی نشان میدهد که دروغگویی را ترویج میکند، نقش این کلیشه ی کنار صفحه تلویزیون تنها دهن کجی به سنت آن امام و معصوم نیست؟.... یا دعای کمیلی که هر روز زمان پخشش به آخر شب نزدیک تر می شود. اگر دعا و عبادت برای متولی محترم مهم و اصل است بایستی در بهترین ساعات به آن پرداخته شود نه ساعت 12 شب به بعد. یا حرکت فوق هوشمندانه همه شبکه های تلویزیون و رادیو که به محض تمام شدن اذان، مجری محترم می آید و می گوید بینندگان (شنوندگان) عزیز ( تلویحا کودن!) امیدواریم طاعات و عبادت های شما قبول درگاه حق فرار رفته باشد و ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکرده باشید ... و بنده در تبیین این رفتار فقط می توانم بگویم که خود این مجری و عوامل برنامه احتمالا نمازشان  را با سرعت نور می خوانند.... به نظر شما اگر فردی بخواهد مردم را به نماز اول وقت تشویق کند نمی بایست خودش عامل بدان باشد؟یا باید خودش مانع پرداختن به نماز اول وقت مخاطبان شود ؟

همانطور که عرض کردم این ها نمونه هایی از مناسک گراییست به این معنی که هدف برنامه ی مذهبی یا تفریحی یا کلی تر از آن هدف از رسانه اسلامی ایرانی که باید انقلابی باشد و از ابزارها تنها برای اهداف اسلامی و بیان حقیقت به مخاطب استفاده کند، به فراموشی سپرده می شود و  انچه مهم و اصل تلقی می شود، پخش هر روزه 10 فیلم وسریال سطحی و چندین بازی فوتبال و ... می شود و هنر خود را این عوان کنیم که 24 ساعته برنامه پخش می کنیم.

خطر بسایر بزرگ این نوع سیاست در بحث رسانه علاوه بر دورریخت مبالغ کلان از منابع بیت المال، آن است که این کلیشه ها و مناسک در ذهن مخاطب نیز رخنه می کند و توقعات او را نیز پایین می کشد. یادم هست که یکی از مسئولین برنامه های تلویزیونی در معرفی برنامه های انجام شده در حوزه ی سرپرستی اش عنوان می نمود که: « مردم ما الان احتیاج به این برنامه ها و سریال های 90 شبی و هر روزه دارند» بله درست است رسانه بسایر هوشمندانه این نیاز کاذب را برای مردم ایجاد کرده که برخی می پندارند اگر شبی سریال نگاه نکنند چه می شود یا اگر یک قسمت فلان سریال از دستشان برود از قافله عقب خواهند ماند(نمونه اش استقبال از سریال هایی مثل نرگس ، برره و ...) و بدین ترتیب برای ارضای این نیاز کاذب به طور منفعل و بدون انتخاب هر برنامه ی دست چندمی را تماشا می کنند و به همین راضی اند...
بسیار طولانی شد و بنده هنوز به همه انچه در ذهن داشتم نپرداختم در پست های بعدی ان شاء الله به بحث مناسک گرایی در جراید نشریات و همین طور آنچه خود بسیار مایل به بحث پیرامونش می باشم، مناسک زدگی و مناسک گرایی در کارهای فرهنگی در دانشگاه ها و NGOها و ...  خواهم پرداخت.

.................................................
تتمه نوشت: متذکر می شوم به همه ی دوستانی که نوشته های حقیر را می خوانید اینها تنها نظرات شخصی حقیر می باشد و بسیار مطلوب خواهد بود اگر با همکاری شما پخته تر و تکمیل تر شود و نواقصش برطرف گردد.
..................................................
اللهم عجل لولیک الفرج


86/12/14
4:7 عصر

مناسک گرایی فرهنگی(1)

نوشته سین شین

بسم الله
سلام علیکم

مناسک گرایی در هر کاری وقتی اتفاق می افتد که اهداف آن عمل را کنار بگزاری و وسایل نیل به هدف، خود جای هدف را بگیرند. همانند معلمی که به جای اینکه کلاس درس، نمره و امتحان و روش تدریس را به عنوان ابزاری برای تربیت دانش آموز ببینید خود اینها برایش هدف می شوند و مثلا اگر بگویند آقا یا خانم معلم این روش تدریس شما برای این زمان یا این دانش آموزان جواب نمی دهد عکس العملی غیر منطقی نشان بدهد(مثلا شخص منتقد را به باد استهزاء و توهین بگیرد) و یا اگر نه به این شدت ولی همچنان به کار خود با همان روش ادامه دهد.

این مثال مفهومی بود از مناسک گرایی

اما در ابعاد فرهنگی نیز متاسفانه ما بسیار به این آفت و انحراف دچار شده ایم و حاضر نیستیم خود را با زمان منطبق کنیم و بسته به هدف و شرایط روش مناسب را برگزینیم و ابزار جای هدفمان را می گیرند به طور مثال در مراسم عزاداری اباعبدالله مردم از شب تا به صبح در قالب هیات و دسته و تکیه و ... به عزاداری می پردازند اما از ان شعور عاشورایی خبری نیست دو دسته عزاداری حاضر نیستند با هم ادغام شوند تا در هزینه ها صرفه جویی شود.برخی مداحان اشعار غیر واقع و بی محتوا استفاده می کنند و حتی آهنگ هایی طربناک نیز بر انها می گزارند. از الم و کتل هایی استفاده می شود که به هیچ حقیقتی تکیه ندارند همه اینها در قالب و به هدف عزاداری امام حسین است اما تنها چیزی که به آن پرداخته نشده حسین است و راهش و هدفش...

وقتی عملی اهداف اولیه شکل گیری اش را از دست بدهد نیز دچار مناسک گیری می گردد. مثلا اینکه تبلیغات که برای جذب بیشتر است و به کمک آن فرد دسته ای گروهی ، مکتب یا ایدئولوژی حرفهای و اندیشه هایش را به مخاطب بیشتر می فهماند خود به هدف تبدیل شود اینکه می بینیم برای تبلیغات در مورد عمل مستحب مثل مراسم زیارت هزینه های فراوانی می شود و در این بین بسیاری از واجبات روی زمین می ماند اینها نمونه های از مناسک گراییست که به عقیده ی حقیر آفت بزرگ و خزنده ایست که فرهنگ ایرانی  اسلامی را تهدید می کنند. در پست های بعدی مصادیق دیگری از این دئست را ارائه خواهم نمود و با تفصیل بیشتر پیرامون علل و عوامل شکل گیری و رشد آن و همچنین پیامد های ماندگاری این گونه مناسک گرایی ها بحث خواهد شد.
....................................
تتمه نوشت:حقیقتا که چه زیبا و عمیق گفت آن سید شهید مرتضی آوینی:

  عجب از این عقل باژگونه که ما را در جستجوی شهدا به قبرستان ها می کشد.
...................................
زیر سایه ی آقا


86/12/8
3:35 عصر

جایگاه شهید در بلبشوی علم و صنعت

نوشته سین شین

بسم الله

و صل الله علیک یا ابا عبدالله الحسین

سلام

بالاخره کنکورم رد کردیم و تا اردیبهشت که نتیجه ی اعمالمون بیاد خودمونو به بی خیالی می زمنیم (یعنی مجبوریم بزنیم)

اما و اما

به اندازه ی همه ی ادما می تونم آه بکشم و حسرت بخورم

به اندازه ی همه مردم دنیا از قافله عقب موندم

و به اندازه ی همه ی مردم دنیا پشیمونم

از چی و چرا؟

از غفلت ....

از سوف سوف کردن(همان کار امروز به فردا انداختن) از اهمال کاری و....

فردا یعنی پنج شنبه قرار هست توی دانشگاه علم و سنگکمان(که به تازگی بربری هم به آن اضافه شده) شهید دفن کنن

نمی دانم توی ذهن کدام بنی بشری برای اولین بار این ایده جرقه زده (که مطمئنم از خارجیا تقلب فرموده) اما از وقتی که این تصمیم گرقته شد و به گوش برو بچه ها رسید برکت که نداشت هیچ باعث تفرقه هر چه بیشتر عناصر اسما حزب اللهی هم شد.

البته اشتباه نشه بنده با نفس عمل کاملا هم مخالف نیستم .و الان هم نمی خوام راجع به این مساله صحبت کنم

ولی مشکلم و دردم اینه که ما چرا اسم خودمونو گذاشتیم مسلمون اونم از نوع حزب اللهیش چرا فکر کردیم خیلی حالیمونه و با وجود این همه عیب و ریز و درشت که فقط به لطف ستار العیوب تا حالا دستمون رو نشده می خوایم مردمم آدم کنیم

ما ها یه دسته آدم های سلطه گریم با تفکرات فاشیستی فمنیستی اومانیستی و همین جور بگیر بورو تا آخر 

 محض نمونه همین علم و سنگک خودمون......

نهاد نمایندگی رهبری که خود را خدا و مالک دانشگاه می داند و هر تصمیمی بخواهد پشت درهای همیشه بسته اش می گیرد و همه هم باید بله قربان گو باشند.

بسیج دانشجویی که مالکیت شهدا خدمت برای شهدا را (به صرف اینکه شهیدان قرارا است در محلی که قبلا سوله بسیج بوده و توسط انجمنی های عقب مانده تر و متحجر تر تخریب شد)از ان خود می داند و هیچ کس را جزء آدمیان بشمار نمی آورند. و هر شب یکی شان خواب شهید میبیند ...

دوستان تشکل های دیگری که یا در عالم هپروت به سر می برند و یا از آن سوی طناب مشغول کشیدند و به علت اینکه به بازی راهشان نداده اند اعتصاب نموده اند.

مسئولین دانشگاهی که فکر می کنند با نصب انواع و اقسام بنر ها و پوستر های رنگی و قلمبه کردن بعد احساسی مساله می توانند فرهنگ جبهه و شهادت را توی مغز دانشجو تزریق کنند..

و بعضی فرزندان شهدایی که شهادت را به نام خودشان سند زده اند و یادشان رفته که پدران آنها هم از اول شهیدنبودند و ارزش هر کس به خودش و آنچه در چنته دارد بسته است نه آنچه از پدرانش به ارث رسیده

و مهمتر از همه خود من و امثال منی که هر بار شاهد این مسائل هستیم و همچنان منتظریم تا فرصتی پیش آید و کاری بکنیم

سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی ....روز عید یادتان هست یا مثل باقی صحبت های رهبر این را هم یادمان رفته؟

 آنهایی که خود را تابع محض ولایت می دانند،به نظرشان نیامد که یک کار بی برنامه و هدف چقدر موجب تفرقه می شود و اتحاد جمعی و اسلامی گروهی را نه تنها بیشتر که کمتر و سست تر هم میکند به ذهنشان نیامد که اول آبی به دست و رویشان بزنند تا خواب زمستانی از سرشان بپرد و با چشمان خمار تصمیم نگیرند

نمی دانم شاید بعضی بگویند خیلی سخت گرفته ام اما شهادت حقیقتا سخت است ....

..............................................

معبودا ما را کور و کر از دنیا مبر و به ما توان در راه مستقیم ماندن عطا فرما

...............................................
تتمه نوشت: فقط فکر.