سفارش تبلیغ
صبا ویژن

86/3/10
7:28 عصر

احساس سوختن

نوشته سین شین

بسم الله

سلام علیکم

در این روز ها چیزی نمی گویم .چرا که این زمان ، زمان متذکر شدن است و نه زمان حرف زدن و نه حتی زمان اندیشیدن که اندیشیدن زمان ندارد و فاطمه محدود به زمان نیست که در زمان یاد شود و به مناسبت اندیشیده شود.
این روزها زمان تذکر است تذکر به اینکه : میدانی که فاطمه برای چه فاطمه است؟ مرضیه است؟ صدیقه است؟ شهیده است؟ می دانی؟
متذکر شوم به خودم که اینها که تو در محدوده تاریخ و روز و ساعت می بینی مناسبت نیستند، تذکراتند. که بدانی که فاطمه آن همه را به جان نخرید که دستمایه گریه هایت را قراهم کند که گریستن گر چه توانایی می خواهد اما کار سختی هم نیست و دستمایه ای با این عظمت نمی خواهد و گریستن بی معرفت خود جهالتیست که داغش سوزانتر از هر داغیست.
اشک ریختن و رفتن به مجلس عزای فاطمه اگر چه خود تذکر و یادآوری ایست اما هرگز مپندار که فاطمه از تو تنها اینها را می خواهد که این تصور خود جفای بزرگیست بر فاطمه. حب فاطمه را در دل داشتن گر چه خوب است اما فاطمه تنها دوستدار و ارادتمند نمی خواهد بلکه ارادتمند فهیم می طلبد ‍، دوستدار جان فدا می خواهد.

 فاطمه می خواهد که بدانی که این تویی که به معرفت فاطمه نیازمندی و اگر می گریی بر بی معرفتی هم نوعانت می گریی فاطمه می خواهد تو فاطمی باشی و فاطمی بودن تنها گریستن نیست که این کوچکترین هزینه ی فاطمی بودن است.

این روزها تنها (به خودم) متذکر می شوم که مپندار بسیار بر شهادت فاطمه اشک ریختم و تمام و مرا مستقیم به بهشت داخل میکنند که احساس سوختن به تماشا نمی شود .......باید خود بسوزی تا بدانی فاطمه چرا فاطمه است.صدیقه است ، طاهره است ، مرضیه است ، شهیده است.......

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده