بسم الله
سلام علیکم
راستش برای بیان حقیقتی که هر کسی در حج به فراخور حالش بهش می رسه زبان بنده کاملا بسته است تا به حال هم هر کسی از حقیر پرسیده (البته از دستش در رفته وگرنه موضوعات مهم تری برای برخی مطرح هست مثل درجه حرارت هوای مکه و مدینه و میزان سرویسدهی کولرهای گازی هتل و قیمت طلا و متراژ پارچه های سوغاتی و ....) نتونستم اونچیزی که هست رو بیان کنم . به تته پته افتادمو از خیرش گذشتم. اما فکر می کنم همه در حج حقیر سهم دارن و حق دارن که از اون چیزهایی که خدا خواست و بنده نصفه نیمه درک کردم استفاده کنن( واضح هست که درک امثال بنده با علما و فضلا و بزرگان تفاوتی به ارتفاع هفت آسمون داره)به همین دلیل تصمیم دارم خاطراتم رو برای کسایی که به این جا سرمیزنن و وقت میذارن بازگو کنم شاید از بینش چیزی عاید کسی شد...
بسم الله
1- حتما همه شنیدن که رفتن به حج خواستنیه یعنی اگه واقعا بخوای میری (و بالعکس) :
برای عمره دانشجویی نه ثبت نام کردم و نه حتی پرسیدم چه جوریه چون کلا در مسابقه و قرعه کشی و این کارا استعدادی ندارم.
یه عمره برای تشکل های دانشگاه بود که اسم چند نفرو نوشتیم و به دلایلی خودم تمایلی به همراهی با اون کاروان نداشتم (البته بعدن اون سفر منتفی شد)....
رفته بودم خرید که موبایلم زنگ زد مسئول نهاد دانشگاه بود. گفت: یه نفر برای عمره معرفی کن .یک نفر سهمیه داشتید که آقایون دادنش به خانوما!!!!! گفتم: حاج آقا بذارین قرعه کشی کنم فردا پس فردا جوابشو میدم .گفت: نه! تا نیم ساعت دیگه بگو. خواستم بگم آخه نمیشه و ... که ارتباط قطع شد .نظرم این بود که یکی از دانشجوها که توی دوره دانشجوییش خیلی فعال بود و فرزند شهید هم بودو بگم که هر چقدر تماس گرفتم که بگم اسم این بنده خدا رو بنویسید کسی جواب نداد ..... اومدم خونه و تقریبا قضیه رو فراموش کردم که دوباره از نهاد تماس گرفتن .خواستم بگم یه نفر پیدا کردم که آقای پشت تلفن گفت : ما همین امروز فهمیدیم که همچین کاروانی هست و دانشگاه هم توش ظرفیت داره .تا فردا هم بیاین مدارک بیارین. اسم خودتونو رد کردیم. تا حالا که حج نرفته بودین؟....
یاد اون وقتی افتادم که با اعتماد به نفس تماماز خدا خواسته بودم نشونه برآورد شدن حاجتم رفتن به حج باشه....
................................................................................................................................
ته نوشت: اگه اومدید و دیدید به روز نمی کنم لطفا ناسزا نگید. راستش هنوز فکر می کنم همون جاهستم فکر می کنم الان دیگه ساعت زنگ میزنه که اماده بشیم بریم کنار بقیع ...کنار حسن و زین العابدین....و حالیمون بشه اونایی که توی فکه مظلومانه جلوی دوربین تلویزیون های دنیا جون دادن مقتداشون کی بوده..... که حالیمون بشه مظلومیت شهدای شلمچه قطره ای از دریای مظلومیت آقا حسن ابن علی علیه السلام توی تاریکی بقیعه..... که حالیمون بشه دنبال قبر فاطمه گشتن گرچه تسلای دل شیعه هاست اما اگه کوچکترین نشونه ای از مزار بی بی پیدا بشه وهابیای صهیونیست لحظه ای برای حذفش صبر نمی کنن و چنان از بین می برنش که انگار هیچ وقت وجود نداشته....که حالیمون بشه چقدر کم کاری کردیم که حالیمون کنن شیعه علی بودن به حرف نمیشه.... هنوزم منتظرم تا روحانی کاروان بیاد بگه هرکی با حضرت خدیجه کار داره زودتر بیاد ما داریم میریم.....
................................................................................................................................
زیر سایه ی آقا صاحب الزمان باشید ان شاء الله
یا زهرا(سلام الله علیها)
86/5/16
12:12 عصر
12:12 عصر
از دریا...(1)
نوشته سین شین
درباره
وضعیت من در یاهــو
سین شین
السلام علیک یا صاحب الزمان از خود نوشتن سخت نیست خصوصا هرچه خود بزرگتری ساخته باشی جهت اطلاع از هویت نویسنده: مهندسی که سرش به دیوار خورد و از عالم عدد و حساب و کتاب افتاد تو عالم حرف های زیاد و نوشته های بدون عکس و فرمول جامعه شناسی، تا کی دویاره سرش به چیزی اصابت کند