سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/4/27
1:10 عصر

محرم

نوشته سین شین

بسم الله
سلام علیکم

وقتی با سکوتم به انتها می رسد گفتگویمان واصرارهایت برای شنیدن فایده ای ندارد. فقط یک دلیل دارد
تو محرم نیستی
بعضی وقت ها غریبه ها  گوش بهتری اند برای شنیدن
بعضی وقت ها هم انقدر گوش ها سنگین است و زبان ها حراف که هیاهوی حرف های همواره  تنها یک راه باقی می گذارد
خلوتی و پناه بردن به گوشی که همیشه می شنود حتی اگر تو نخواسته باشی  از روی غفلت
خلوتی و گوشی که نه سنگین است و نه وقت قبلی می خواهد و نه وجود رابطه ای به اسم دوستی ، آشنایی، فامیلی
گوشی که بی توقع می شنود توقع چیزی در مقابل این شنیدن
چه واژه ی مضحکیست این نسب و آشنایی و دوستی وقتی با توقع مقابله به مثل جمع شده باشد
بعد آن ماجرا که یادت هست؟ فهمیدم که توقع محبت در برابر محبت خیلی ذلیلانه است
اصلا نمی ارزد
اما در خلوت از حضور هم نوعان
گوشی هست که بی توقع می شنود
که نه تنها می شنود که فکر چاره هم هست
فقط بر و بر نگاهت نمی کند تا کی حرافی هایت تمام شود و نوبت او بشود یا تمام بشود این تعهد و برود دنبال کار خودش
گوشی در همین نزدیکی
در خلوت
در حضور
نه حضور هم نوع
که حضور خودت
گوشی در همین نزدیکی فقط منتظر توست
.................................................
تتمه نوشت:
- تو که بهتر می دانی من فقط به امید این چند کلمه روزها را شب کرده ام. عدلت، رحمتت،حکمتت  شاید یادم رفته باشد دوباره نشانم بده عدلت را رحمتت را حکمتت را     تا دیر نشده ام
- چگالی انچه در سینه ام نهاده ای بقدری بالا رفته که بعید می دانم در این فشردگی خونی جابجا بشود. زمزمه های جزء به جزء حرفهایت تنها اجازه ی عبور است
- گفتی وقتی بیاید طبیعت هم همراه می شود. بگو بیاید زودتر بیاید اینجا طبیعت هم جنگجو شده است
- حد محرم ها به صفر میل می کند
....................................................
اگر آمدنت را هم از ما بگیری امید به کدام آینده مرا در این منجلاب نگه دارد؟ بیا