بسم الله
سلام علیکم
لبخند، رقص نور، آواز و زنانی که با لباس محلی یا فرش می بافند یا نان می پزند یا این آخری دیگر شاهکاری بود . زنان ناشنوا! با لباس های درخشان و با رنگ بندی های تند با زبان ایما و اشاه ره شان آوازی را می خوانند. یک زن و مرد و می روند و آن جفت دیگر می آیند نوایی را با حرکات دست به شیوه ی خودشان می خوانند.
اصطلاحات موسیقی محلی و لباس محلی را بسیار و تازگی ها هم بیشتر می شنویم. و بسیار هم می بینیم که موسیقی های اصطلاحا محلی کاملا طرب انگیزند و یا لباس هایی که زنان می پوشند کاملا جلب توجه کرده و اصول پوشش اسلامی را رعایت ننموده است.از موسیقی اش که بگذریم. لباس هایی که زنان به تن می کنند در منطقه خودشان لباس محلی تلقی می شود و عرف هم هست و اگر زنی با آن پوشش وارد محیط شود حداقل به اندازه ی سایرین جلب نظر می کند ولی به منظور تبرج نیست و لی آیا این نوع پوشش در همه جای ایران هم همین طور عرف است؟ و برای مردان جلب نظر نمی کند و یا حتی برعکس با ان نوع خاص رنگ بندی و دوخت و تزیینات از لباس های عادی آن محیط هم بیشتر جلب نظر می کند؟
بنده به عنوان کسی که با جامعه ی روستایی و محلی نسبت نزدیکی دارد هیچ گاه از پدربزرگان و سایر روستاییان و محلی ها ندیده ام که بگذارند زنان و دخترانشان با آن پوشش در جمع مردان نامحرم حاضر شوند و نان بپزند که چه بشود می خواهند دیگران را با فرهنگ و آداب و رسومشان آشنا کنند.....
و در نهایت اینبار هم زن است که خواسته و ناخواسته آلت دست گروهی هوس باز که البته از زیرکی هم برخوردارند شده و هر روز به ترفندی و شگردی بازیچه ی دست غریزه محوران قرار می گیرند و کلاهی گشادتر بر سرشان می رود.واین بار با کلاهی به نام لباس محلی
.................................
تتمه نوشت:
- ما دراین مدت توسط حضرت حق دوبار گوشمالی داده شده ایم و الحق هم که گوشمالی بود سر وقت و به جا.
- مادربزرگمان هم رفت بدون اینکه کسی را بینید، حرفی بزند یا حتی بیمار باشد. اما بی صدا و به یکباره رفتنش آنقدر حرف داشت که اگر مراسم های مرسوم بعد مرگ نبود ترجیح می دادم ساعت ها کنجی بنشینم و در این باره فکر کنم
امشب از شب های تنهاییست ، رحمی کن بیا تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
..................................
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم
لبخند، رقص نور، آواز و زنانی که با لباس محلی یا فرش می بافند یا نان می پزند یا این آخری دیگر شاهکاری بود . زنان ناشنوا! با لباس های درخشان و با رنگ بندی های تند با زبان ایما و اشاه ره شان آوازی را می خوانند. یک زن و مرد و می روند و آن جفت دیگر می آیند نوایی را با حرکات دست به شیوه ی خودشان می خوانند.
اصطلاحات موسیقی محلی و لباس محلی را بسیار و تازگی ها هم بیشتر می شنویم. و بسیار هم می بینیم که موسیقی های اصطلاحا محلی کاملا طرب انگیزند و یا لباس هایی که زنان می پوشند کاملا جلب توجه کرده و اصول پوشش اسلامی را رعایت ننموده است.از موسیقی اش که بگذریم. لباس هایی که زنان به تن می کنند در منطقه خودشان لباس محلی تلقی می شود و عرف هم هست و اگر زنی با آن پوشش وارد محیط شود حداقل به اندازه ی سایرین جلب نظر می کند ولی به منظور تبرج نیست و لی آیا این نوع پوشش در همه جای ایران هم همین طور عرف است؟ و برای مردان جلب نظر نمی کند و یا حتی برعکس با ان نوع خاص رنگ بندی و دوخت و تزیینات از لباس های عادی آن محیط هم بیشتر جلب نظر می کند؟
بنده به عنوان کسی که با جامعه ی روستایی و محلی نسبت نزدیکی دارد هیچ گاه از پدربزرگان و سایر روستاییان و محلی ها ندیده ام که بگذارند زنان و دخترانشان با آن پوشش در جمع مردان نامحرم حاضر شوند و نان بپزند که چه بشود می خواهند دیگران را با فرهنگ و آداب و رسومشان آشنا کنند.....
و در نهایت اینبار هم زن است که خواسته و ناخواسته آلت دست گروهی هوس باز که البته از زیرکی هم برخوردارند شده و هر روز به ترفندی و شگردی بازیچه ی دست غریزه محوران قرار می گیرند و کلاهی گشادتر بر سرشان می رود.واین بار با کلاهی به نام لباس محلی
.................................
تتمه نوشت:
- ما دراین مدت توسط حضرت حق دوبار گوشمالی داده شده ایم و الحق هم که گوشمالی بود سر وقت و به جا.
- مادربزرگمان هم رفت بدون اینکه کسی را بینید، حرفی بزند یا حتی بیمار باشد. اما بی صدا و به یکباره رفتنش آنقدر حرف داشت که اگر مراسم های مرسوم بعد مرگ نبود ترجیح می دادم ساعت ها کنجی بنشینم و در این باره فکر کنم
امشب از شب های تنهاییست ، رحمی کن بیا تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
..................................
اللهم عجل لولیک الفرج